روزنوشته های یک معلم

دسته بندی

آرشیو روزنوشته

زمان به عقب برگشت

۱۱ مهر ۱۴۰۱ راستی یادتونه قبلاً گفته بودم می‌خوام یه کار تربیتی رو امتحان کنم؟ گفته بودم میخوام هرکس حرف زشتی زد بگم: «خب زمان رو به عقب برمیگردونیم. تو یکبار دیگه حرف ت رو بزن ولی این بار یه

بیشتر بخوانید

به تو چه؟!

امروز زنگ چهارم وقتی وارد کلاس شدم با یه چالش مواجه شدم. بچه ها از دست هم ناراحت و عصبانی بودن و همه با هم دعواشون شده بود. اگه یادتون باشه قبلا هم گفته بودم که با هم خیلی بد

بیشتر بخوانید

به خواسته ات احترام می ذارم

دو نفر کنار هم میشینن که خیییلییی با هم حرف میزنن و پچ پچ می‌کنن. یکی از بچه ها هم هفته پیش اظهار نظر کرد و گفت: «خانم جای این دوتا رو عوض کنید.» که من به حرفش توجهی نکردم.

بیشتر بخوانید

سخت ترین کار دنیا!!

همیشه فکر می‌کردم مادر بودن سخت ترین کار دنیاست…. وقتی معلم شدم با خودم گفتم معلم بودن سخت ترین کار دنیاست… اما الان…. فهمیدم بچه بودن و دانش آموز بودن سخت ترین کار دنیاست….. بچه هایی که هیچ کس مسئولیت

بیشتر بخوانید

چادر چروک و مهر شکسته

یادمه پارسال توی اولین جلسه ای که با مادرا داشتم، قبل از صحبت های خودم گفتم شما اول دغدغه ها و سوالا و درخواست هاتون رو بگید. میدونید مهم ترین دغدغه شون چی بود؟؟؟ “یه کاری کنید بچه‌ها به نمازشون

بیشتر بخوانید

تمجید یا قدردانی؟

برشی از کتاب “روابط معلم و دانش آموزان” نوشته دکتر هایم گینات جشن تولد جیم بود. ده پسر و دختر پنج ساله خوراک مختصری خوردند، بازی کردند و آواز “تولدت مبارک” را برای جیم خواندند. همه چیز رو به راه

بیشتر بخوانید

از امتحان می ترسم…

یه سوال… وقتی یکی از بچه های کلاس تون میومد بهتون میگفت: “خیلی از امتحان می‌ترسم.” یا “استرس امتحان رو دارم.” چه جوابی بهش میدادید؟ شاید به عنوان مادر هم این حرف رو از فرزندتون شنیده باشید. شمای مادر چه

بیشتر بخوانید

صندوق انتقادات کلاس

چند روزه دارم به اشتباهاتم فکر میکنم…. یعنی یه جورایی بازاندیشی می‌کنم. به اینکه اگه چه کارهایی رو می‌کردم و چه کارهایی رو نمی‌کردم بهتر بود. شما هم بعد از هر سال تحصیلی این کار رو می‌کنید؟ اولین چیزی که

بیشتر بخوانید