روزنوشته های یک معلم

زمان به عقب برگشت

۱۱ مهر ۱۴۰۱

راستی یادتونه قبلاً گفته بودم می‌خوام یه کار تربیتی رو امتحان کنم؟

گفته بودم میخوام هرکس حرف زشتی زد بگم: «خب زمان رو به عقب برمیگردونیم. تو یکبار دیگه حرف ت رو بزن ولی این بار یه جوری بگو که دوستت ناراحت نشه. خب امروز امتحان کردم.»😍

امرزو یکی از بچه ها یه چیزی گفت. بعد اون یکی گفت: «هر کس بی جنبه س، هری بیرون»😐😐😐

منم کلی بهش توضیح دادم که: «رفتار دوستت واقعا ناراحت کننده بود و منم درک میکنم. منم باشم عصبانی میشم. اما خب دوستت یکم زود رنح هست. شایدم تو حرف بدی نزدی اما دوستت زود رنجه. می‌خوام زمان رو عقب برگردونم و تو سعی کنی با همون عصبانیتت یه جوری حرفت رو بزنی که دوستت ناراحت نشه.»

اونم دست به سینه وایساد و گفت: «خانم زمان هم به عقب برگرده من بازم همین حرف رو میزنم.»😐😐

دوباره باهاش حرف زدم. باز همین رو گفت.😐😐

منم گفتم: «باشه برو بشین تا بعدا با هم صحبت کنیم.»😐😐

خواستم بگم این روش رو امتحان نکنید. بچه ها ضایع تون میکنن.😂😂😂

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این تجربیات را هم بخوانید:

زوج و فرد

قدرنشناسی

به تو چه؟!